انقلاب

انقلاب

انقلاب

انقلاب

نوآوری سیاسی انقلاب اسلامی ایران

نوآوری سیاسی انقلاب اسلامی ایران: 

 

وقوع انقلاب های بزرگ جهان را می توان از جمله حوادث مهم و تأثیرگذار در تاریخ معاصر به شمار آورد. بدون شک، انقلاب اسلامی ایران به عنوان بزرگترین انقلاب فکری و معنوی عصر حاضر و از پدیده های مهم و سرنوشت ساز قرن بیستم میباشد که در مقایسه با انقلاب های دو سده اخیر دارای خصوصیات منحصر به فرد بوده و از جایگاه ویژه ای برخوردار است. از وجوه بارز تمایز این انقلاب، نوآوری هایی است که انقلاب اسلامی در ذات خودش به همراه داشت. به تعبیر رهبر فرزانه و اندیشمند انقلاب، بروز و ظهور انقلاب اسلامی در ایران خود یک نوع آوری به حساب می آمد. از این رو وجود این خصیصه باعث گردید تا همواره مورد تحلیل صاحبنظران سیاسی قرار گیرد و هر یک از منظری خاص به موشکافی و تدقیق در آن بپردازند. آنچه که در این میان از اهمیت شایانی برخوردار بوده، نوآوری های انقلاب ایران به لحاظ سیاسی است که از منظر عمق و دامنه تأثیرگذاری، از مرزهای جغرافیایی نیز فراتر رفته است.
با طلیعه دهه چهارم انقلاب به نام دهه عدالت و پیشرفت که پیش رو خواهیم داشت، به نظر می رسد بازخوانی نوآوری های انقلاب اسلامی از این پس به لحاظ فضای کنونی حاکم بر نظام بین الملل و سیطره خوانی نظام لیبرال دموکراسی به رهبری آمریکا، ضروری به نظر می رسد. نوشتار حاضر اشاره ی گذرا به پاره ای از نوآوری های سیاسی انقلاب اسلامی ایران است.
1- ارایه الگوی معرفتی نظام های سیاسی موجود در جهان، برپایه نظام معرفتی ای شکل گرفته اند که انسان محوری (humanism) اساس آن را تشکیل می دهد. بنیان های فلسفی و شناختی این نظام نیز بر درک نادرست از ماهیت انسان و نیازهای او در جهان هستی استوار گردیده اند. بدین معنا که انسان غربی یعنی انسان مادی و اگر در میان آثار اندیشمندان سیاسی از فضیلت هایی چون عدالت، آزادی و برابری سخن به میان آمده است، در راستای برآوردن نیازهای این جهانی انسان است. در واقع گفتمان نظام های سیاسی موجود، گفتمان انسان سالاری فارغ از نیازهای معنوی انسان است. چنین برداشتی در جهت گیری های سیاسی نظام های موجود نیز تأثیرگذار بوده، به گونه ای که در یک برداشت واقع گرایانه می توان علل چالش های قدیم و جدید سیاستمداران در عرصه ی جهانی را برداشت نادرست از انسان و نیازهای واقعی او در جهان دانست.
تصور موجود از انسان در نقطه مقابل تصور دینداران قرار دارد که خداوند متعال را محور و کانون خلقت می دانند و بر این اعتقادند که همه چیز را باید با آن مبدأ متعال معنا کرد. حتی نحوه معیشت، طرز زندگی و اینکه از طبیعت چه اندازه بهره برداری کند و نحوه ارتباط و طرز سلوکش چگونه باید باشد. به تعبیر بهتر این خدای متعال است که حدود زندگی و نحوره معیشت و ... او را معین می کند. از اینکه تا چه اندازه ای برای دنیا و چه اندازه برای آخرت سرمایه گذاری کند و از بین زندگی دنیا و آخرت، کدام یک اصل و هدف نهایی و کدام یک هدف مقدمی و اصالتی است و در این بین پرستش خدای متعال چه جایگاهی دارد و ...
براساس نگرش اومانیستی و انکار مبداء و معاد، تصویر انسان از خود و جهان به کلی عوض می شود، چرا که اولاً این خدای متعال نیست که باید مشخص کند حدود روابط زندگی چگونه باید باشد و انسان رابطه با خود و طبیعت و رابطه با دیگر انسانها را چگونه تنظیم کند؛ بلکه این خود انسان است که باید همه این ها را مشخص و معین کند و از نو تعریف و بازسازی نماید. دیگر اینکه اخلاق را باید از نو تعریف کرد و همه آداب و رسوم مربوط به مبداء و معاد را کنار گذاشت و کلیه دستور العمل های مربوط به زندگی اجتماعی را که رنگ و بوی آسمانی و الهی دارد، نیز کنار گذاشته و با تکیه بر فهم و درک خود انسان، آنها را کشف نمود و ارایه کرد.
در فرهنگ غربی اومانیسم یعنی؛ مبنا و محور قرار گرفتن انسان در جهان و ابزار و وسیله بودن انسان و غیرانسان جهت رسیدن او به اوج نعمت و بهره برداری از نعمات، امکانات و مواهب جهان و نیز برداشته شدن هرگونه مانعی از سر راه انسان که مانع دست یافتن انسان به مطلق خواهش ها و خواست های او می شود.
نگرش اومانیستی در نقطه مقابل نگرش خدامحوری که دین اسلام به آن توجه دارد، قرار گرفته است. از منظر دین اسلام، انسان و نیازهایش در تمامی ابعاد در رابطه با خدا و دستورهای خداوند باید تعریف شود. به عبارت دیگر نگاه اسلام بر خلاف نگاه اومانیستی، این جهانی صرف نیست، بلکه رویکرد این جهانی و آن جهانی دارد.
بر این اساس نظام های سیاسی معاصر در مواجهه با دو رویکرد اومانیستی و خدامحوری، راه اولی را انتخاب کرده و جهت گیری ها و برنامه ریزی هایشان را نیز بر پایه نگرش انسانی محوری قرار داده اند. اما با شکل گیری انقلاب اسلامی، نظام های موجود با نظامی جدید و ادعایی جدید که در آن خدامحوری و حاکمیت ارزش های الهی و دینی را مبنای برنامه ریزی ها و جهت گیری های سیاسی شان قرار داده اند، مواجه گردیده اند و به نوعی در مسیر راهی که قرار دارند با چالشی جدی مواجه شده که ریشه در همان مبانی معرفت شناسانه از انسان و تأثیر آن در تصمیم گیری های سیاسی دارد.
در انقلاب اسلامی ایران نه به بهانه حاکمیت ارزش های الهی و دینی، "انسان" و به تعبیری دیگر مردم به فراموشی سپرده شده اند و نه با هدف تحقق شعار همه چیز برای انسان و نیازهای او، دستورات الهی و دینی کنار گذاشته شده اند. اسلام برای انسان اصالت قایل است اما نه آن اصالتی که مکاتب غربی برایش قایل هستند که نتیجه اش گرفتار شدن در دام اومانیستی است، بلکه انسان از منظر اسلام یعنی؛ انسان اسلامی که خواسته هایش در رابطه با اسلام تعریف می شود و الا انسان منهای اسلام یعنی انسان غیرتوحیدی. مبنای نظام های سیاسی غرب بر اساس تعریف انسان غیر توحیدی است. از اینرو شاهد نتایج وحشتناکی هستیم که به تبع تصمیمات نادرست سیاستمداران و با همان نگرش اومانیستی در طی چند سده اخیر گریبانگیر بشر گردیده است. نتایجی مانند شکل گیری جنگ های جهانی، بی بند و باری اخلاقی، ابزار قرار گرفتن مصنوعات دست بشری از سوی عده ای خاص و با هدف ارضای همه تمایلات نفسانی و توزیع و ترویج بی عدالتی و فقر جهانی و ... .
انقلاب اسلامی ایران توانست بدعت خطرناکی را که از سوی نظام های سیاسی جهان برای بشریت به ودیعه نهاده شده بود، به زیر سؤال برده و با ارایه الگویی نوین از نظام سیاسی ای که مبنای معرفت شناسانه آن با مبانی معرفت شناسی نظام های سیاسی موجود در جهان تفاوت دارد، سیاستمداران امروزی را به باز تعریفی دوباره از انسان و نیازهای او فرا خواند تا شاید انسان قرن بیست و یکم به واسطه برنامه ریزی های نادرست سیاستمدارانش، در ورطه جنگ و جدال های بیهوده گرفتار نشود و در سایه ایجاد صلح جهانی، زمینه را برای ظهور و حاکمیت مصلح جهانی آماده سازد. مسلماً الگوی انقلاب اسلامی ایران برای ملت ها و کشورهای جهان الگوی بی بدیلی است و اطلاق عنوان "مردم سالاری دینی" دلیل بر بی بدیل بودن آن در جهان است.

2- چالش تئوری های انقلاب وقوع انقلاب اسلامی ایران سبب گردید تا بسیاری از اندیشمندان مسلمان و غیر مسلمان در نظرات و دیدگاه های خویش تجدید نظر نمایند. غالب نظریه پردازان مسایل انقلاب، یا به تک عاملی اعتقاد داشتند و یا به در نظر گرفتن عوامل گوناگون در شکل گیری انقلاب و از آن جمله برای دین و مذهب، نقش و اعتباری قایل نبودند. تا قبل از انقلاب اسلامی ایران عنصری به نام "معنویت" در تحلیل های سیاسی شان جایی نداشت، اما با بروز و ظهور انقلابی در ایران که با خود "اسلامیت" را هم به همراه داشت، ذهن این اندیشمندان از رویکرد تک محوری به پدیده انقلاب ها خارج گردید. در واقع می توان مدعی بود که انقلاب اسلامی ایران تئوری های موجود درباره چرایی پدیده انقلاب ها در جهان را با چالش اساسی مواجه ساخت. تئوری هایی که بستر تحلیل آنها مبتنی بر اقتصاد بود. مانند تئوری های مارکسیستی که مبنای شان بر آراء و دیدگاه های "مارکس" درباره وقوع یک انقلاب تأکید داشت.
استاد شهید "مرتضی مطهری" در کتاب "پیرامون انقلاب اسلامی" درباره ماهیت و عوامل انقلاب اسلامی می فرماید:
«در تفسیر و تحلیل انقلاب ما، گروهی معتقد به تفسیر تک عاملی هستند. یک دسته عامل را صرفاً مادی و اقتصادی، دسته ای دیگر عامل را تنها آزادی خواهی و دسته سوم عامل را فقط اعتقادی و معنوی می دانند. در مقابل گروهی معتقدند که در تکوین و ایجاد این انقلاب هر سه عامل بصورت مستقل دخالت داشته اند. اما در کنار این نظرات نظر دیگری وجود دارد که خود ما نیز موافق آن هستیم. انقلاب ایران به اعتقاد بسیاری، یک انقلاب مخصوص به خود است، یعنی برای آن نظیری در دنیا نمی توان پیدا کرد.»
از اینرو با پیروزی انقلاب اسلامی ایران ایده غیر ممکن بودن تشکیل حکومت مبتنی بر دین و معنویت گرایی ممکن گشت. تحقیق عملی این ایده توانست بسیاری از معادلات سیاسی و منطقه ای را در هم ریزد و راه برقراری حکومت دینی را برای سایر ملت های منطقه و جهان فراهم آورد. این راه کماکان در جلوی ملت ها قرار دارد.
انقلاب اسلامی ایران توانست تئوری نوینی را در کنار تئوری های رایج موجود درباره چرایی وقوع انقلاب ارایه دهد. از سویی این انقلاب، خط بطلانی بر آراء و نظرات اندیشمندانی کشید که چندین دهه ذهن پژوهشگران را تنها متوجه عوامل معدود و محدود شکل بخشی به انقلاب ها کرده بودند و از سویی دیگر این انقلاب توانست عنصر دین را در کنار دیگر عناصر مرتبط با مقوله حکومت، وارد جریان حکومت نموده و دولت– ملت سازی را در پرتو در نظر گرفتن عامل دین در جمهوری اسلامی تحقق عینی بخشد، به گونه ای که امروزه چه اندیشمندان مسلمان و چه اندیشمندان غیر مسلمان، از "تئوری دینی" در کنار سایر تئوری های مربوط به حوزه حکومت سخن می گویند. طرح مباحثی جدید در مجامع علمی و فکری نظیر؛ عدالت اجتماعی در عرصه بین الملل، حقوق بین الملل اسلامی، اندیشه سیاسی اسلام، مشارکت سیاسی در اسلام، وحدت ادیان و مذاهب، بازخوانی نقش سازمان های بین المللی در ایجاد صلح جهانی، آگاهی بخشی جهانی نسبت به ماهیت قدرت های بزرگ و ... نتیجه انقلاب اسلامی و تئوری مترقی آن یعنی "ولایت فقیه" است.
بنابراین می توان ادعا کرد که انقلاب اسلامی ایران ضمن رد و نفی تئوری های مربوط به انقلاب ها، با عرضه تئوری جدید هم در عالم نظریه پردازی و اندیشه ورزی سیاسی جهانی و هم در به زیر سؤال بردن ماهیت حکومت های مبتنی بر این تئوری ها و نادرست جلوه دادن سیاست های آنها، توانست طرحی نو در عرصه جهانی دراندازد. به گونه ای که امروزه جمهوری اسلامی ایران در کانون توجهات منطقه ای و بین المللی قرار دارد. 

۳- نفی موازنه قدرت و شکل گیری بلوک جدید 

بعد از جنگ جهانی دوم تا فروپاشی شوروی، نزاع میان دو ابرقدرت یعنی آمریکا و شوروی بر سر تصاحب ارضی و غیر ارضی کشورها وجود داشت. در این دوران که از آن به جنگ سرد تعبیر می شود، میان این دو کشور حالتی بین خصومت و عدم خصومت وجود دارد که عواملی مانند ترس از یک جنگ اتمی که منافع هر دو کشور را به خطر خواهد انداخت، سبب گردید تا هیچ یک از این دو ابرقدرت به جنگ گرم متوسل نشوند. در عین حال که در این دوران درگیر رقابت دایم برای کسب امتیازات بیشتر می شدند.
در واقع جهان بعد از جنگ جهانی دوم، عرصه قدرت نمایی دو قطب سوسیالیستی و سرمایه داری بود. خاورمیانه نیز از تنازع آمریکا و شوروی به دور نبود. علی الخصوص اینکه این منطقه به جهت دارا بودن منابع غنی نفت و گاز، همواره مورد توجه قدرت های سلطه طلب در ادوار مختلف تاریخی بوده است. رویارویی این دو ابرقدرت، فضای جهان را دو قطبی کرد و توازن قوا و وحشت، تنها میان این دو ابرقدرت در مقطع سال های پس از جنگ جهانی دوم تا فروپاشی شوروی بر جهان حاکم بود. کشورهای جهان نیز می بایستی زیر چتر یکی از این دو اردوگاه درآیند. از اینرو غالب کشورها یا زیر چتر بلوک سرمایه داری به رهبری ایالات متحده قرار گرفتند و منافعشان را در همراهی و همگامی این کشورها می جستند و یا در حیطه نفوذ شوروی بودند تا در عرصه رقابت، از قافله پیوستن به یکی از دو قدرت برتر عقب نمانند.
در چنین فضای حاکم بودن رقابت فزاینده میان آمریکا و شوروی جهت گسترش حوزه نفوذشان در جهان، انقلابی (غیرقابل پیش بینی از منظر تحلیلگران غربی و کارشناسان امنیتی موساد و سیا) در ایران در سال 1979 به وقوع پیوست که توازن ظاهری توأم با وحشت میان دو ابرقدرت را با چالش مواجه ساخت. انقلاب اسلامی ایران در این مقطع شعارهایی مانند "نه شرقی نه غربی" را طرح کرد که ناشی از بعد استقلال خواهی و عدم وابستگی (به لحاظ ایدئولوژیک) به هر دو بلوک شرق (مبتنی بر ایدئولوژی سوسیالیستی) و غرب (مبتنی بر ایدئولوژی لیبرالیستی) بود.
ایران قبل از انقلاب نیز بعنوان یکی از طرفداران حامی سیاست های آمریکا در منطقه خاورمیانه، نقش ایفا می کرد و عملاً زیر چتر حمایتی بلوک غرب قرار گرفته و در زمره هم پیمانان آمریکا جای داشت. بقیه کشورهای مسلمان و جهان سوم نیز چاره ای نمی دیدند جز اینکه تحت سیطره یکی از دو قطب حاکم آن زمان قرار گیرند. انقلاب اسلامی در این مقطع و با حساسیت های خاص خودش توانست نظام دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی در ایران را برچیند و در صحنه منطقه و جهان، نظام سلطه شکل گرفته بعد از جنگ جهانی دوم را نیز با چالش اساسی و جدی مواجه کند. شعارهای انقلاب و سیاسیت های انقلابیون بعد از دست یابی به قدرت، در نقطه مقابل و عکس سیاست های جهانی سلطه آمیزی بود که آمریکا و شوروی دنبال می کردند. از این رو با ایستادگی در مقابل دو قطب، بلوک جدیدی در منطقه و جهان و با محوریت اسلام شکل گرفت. بعد از گذشت سه دهه از انقلاب اسلامی ایران، کشورهای بزرگ و صاحب قدرت در اتخاذ تصمیمات منطقه ای و جهانی مرتبط با منافع جهان اسلام و تئوری های منطقه، همواره ایران را مورد توجه قرار داده و بعنوان یک محور در تصمیم گیری هایشان به حساب می آوردند. تبدیل شدن ایران به قدرت منطقه ای و جهانی و الگودهی به کشورهای دیگر، بی تردید از نوآوری های بزرگ انقلاب اسلامی ایران در عرصه بین الملل به حساب می آید.
بدین ترتیب انقلاب اسلامی ایران توانست با ارتقای اعتماد به نفس در میان ملت های مسلمان و تحت تأثیر قرار دادن جنبش های آزادی بخش در منطقه و جهان، بر اهمیت بلوک جدید با محوریت جهان اسلام به عنوان بازیگر نوین در نظام بین الملل تأکید ورزیده و موازنه قدرت را به نفع بلوک سومی در نظام بین الملل رقم زند. این بلوک در نقطه مقابل سیاست های جهانی امپریالیستی قرار دارد و نیز نظم نوین جهانی بعد از فروپاشی شوروی به رهبری آمریکا را زیر سؤال برده است.
از زمان فروپاشی شوروی تاکنون و با وجود حاکمیت بلامنازع آمریکا در جهان و نفوذ در سازمان های بین المللی در جهت مشروعیت بخشی تجاوزات به کشورهای دیگر با شعارهایی مانند مبارزه با تروریسم، تغییر رژیم های استبدادی، به ارمغان آوردن آزادی و دموکراسی برای بخشی از کشورهای جهان و ...، بیش از پیش به شعارهای انقلاب اسلامی ایران و مبارزه با سلطه جهانی احساس نیاز می شود و کشورهای منطقه و جهان نیز برای رهایی از سلطه جهانی آمریکا به راهبردهای انقلاب اسلامی ایران در عرصه بین الملل نیاز اساسی دارند.  

4- احیای گفتمان های هویت بخش 

بزرگترین نوآوری انقلاب اسلامی را می توان احیای گفتمان هایی دانست که در بطن و ذات دین اسلام وجود داشته، اما از سوی کشورهای جهان اسلام به محاق فراموشی سپرده شده بود. گفتمان های هویت بخشی که به کشورهای جهان اسلام و مستضعفان عالم، قدرت و جسارت عرض اندام در مقابل قدرت های استکباری می داد.
از شگردهای نفوذ قدرت های برتر در میان کشورهای اسلامی و استیلای بر آنها، القای برتری فرهنگی غرب و از خود بیگانگی فرهنگی مسلمانان و در نهایت استحاله فرهنگ خودی و پذیرش بی چون و چرای فرهنگ غربی بوده است. آنان به خوبی دریافته اند که با استحاله فرهنگ دینی و اسلامی، نه تنها راه برای تسلط فرهنگ بیگانه و استیلای فرهنگی آنان فراهم می گردد، بلکه تسلط نظامی و اقتصادی نیز به واسطه تهی کردن فرهنگی کشورها امکانپذیر است. از این رو انقلاب اسلامی درصدد آن بوده تا با زنده کردن اسلام و قوانین آن در کشور و الگو بخشی برای کشورهای منطقه و جهان اسلام، آنان را به بازیابی هویت بخش فرا خواند تا در پرتو آن از سیطره بی چون و چرای بیگانگان در زمینه های اقتصادی، سیاسی و نظامی جلوگیری به عمل آورد.
انقلاب اسلامی ایران با تأکید بر قدرت نرم افزاری فرهنگ و تفکر و نیز تفوق اندیشه ورزی بر ابزار انگاری، نوعی فعالیت گری فکری و فرهنگی را رقم زد که بر استقلال فکری و فرهنگی ملت های مسلمان استوار بود. چنین انقلابی که خودکفایی و خوداتکایی علمی بدون وابستگی به قدرتهای خارجی را ترویج می کرد، موجد نوعی جنبش نرم افزاری و تولید علم در جهان اسلام شد که بر حفظ فرهنگ بومی در عین بهره گیری از دستاوردهای تکنولوژی بویژه فناوری های ارتباطی روز تأکید می ورزد. انقلاب اسلامی توانست با نشان دادن ظرفیت تمدن اسلامی به عنوان تمدنی جامع و چند بعدی در عرصه های دینی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و علمی و نیز بازسازی تمدنی بر اساس غرب پژوهی و بومی گرایی، طلایه دار گفتمان های جدید تعاملی و تبادلی در عرصه های علم، دانش، تکنولوژی و اندیشه باشد. انقلاب اسلامی در عصر انقلاب ارتباطات و همزمان با رشد شبکه های فراملی، موجب بازسازی فکری تمدن اسلامی گردید که بر ویژگی هایی از قبیل فراگیرندگی، چند مرکزیتی و مداومت و پویایی استور بود. احترام به آزادی فکر و اندیشه همزمان با افزایش اهمیت سیاسی دین در روابط بین الملل، موجب افزایش تعامل و مراودات علمی میان حوزه های علمیه از یک سو و نیز میان استادان و روحانیون از سوی دیگر گردید. افزایش روحیه انقلابی گری در دانشگاه های کشورهای اسلامی و ارتقای اهمیت و نقش دانشجویان، موجبات افزایش تعاملات فکری و فرهنگی دانش پژوهان را فراهم آورد. رشد معنویت گرایی، افزایش گرایش و دلبستگی مردم به معنویات و توسعه فرهنگ دینی در کشورهای اسلامی، همزمان با گسترش موج اسلام خواهی و اسلام گرایی و احیاء و نهادینه سازی ارزشهای معنوی و اسلامی، موجب اعطای هویت اخلاقی، معرفتی و معنوی به جوامع مسلمان گردید.
بیداری اسلامی و هویت یابی کشورهای اسلامی به واسطه پیروزی انقلاب اسلامی صورت گرفت. انقلاب اسلامی در اعطای افتخار و ایجاد اعتماد به نفس مسلمانان چه سنی و چه شیعه بدون توجه به ملیت و یا تمایلات سیاسی آنها نقش داشته و توانایی اسلام را برای رهبری مردم سرکوب شده جهت مقابله با استعمار خارجی مشخص کرده است.
با پیروزی انقلاب، عزت و هویت اسلامی در میان ملت های منطقه ایجاد شد. این احساس هویت نه فقط شیعیان بلکه حتی طرفداران اهل سنت را نیز در بر می گرفت. چرا که پیام امام خمینی (ره) به عنوان بنیانگذار و معمار انقلاب اسلامی، یک پیام فراگیر و جهانی و مبتنی بر آموزه های ناب و گرانقدر اسلامی بود. 

نتیجه گیری انقلاب اسلامی ایران بزرگترین نوع آوری سیاسی قرن بیستم به حساب می آمد. این انقلاب توانست با ارایه الگوی جدیدی از نظام سیاسی که در تقابل با نظام های موجود قرار داشت، داعیه دار طرحی نو برای اداره و شیوه حکومت برای مردم باشد. از سویی دیگر با تمسک به آموزه های دین اسلام که نقش اساسی در شکل دهی به انقلاب اسلامی داشت، توانست تئوری هایی را که علل شکل گیری انقلابها را در عاملی غیر مذهب و دین جستجو می کردند. به زیر سؤال برده و با اتکاء به آن، نظام جهانی مبتنی بر دو قطبی را با چالش عمده مواجه سازد. ره آورد تأثیر گذار انقلاب اسلامی که سبب ایجاد موجی جدید در میان ملت های مسلمان شد، احیای دوباره گفتمان های به فراموشی سپرده شده هویت بخش به مسلمانان در عرصه سیاست و اجتماع بوده است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد