بازتاب انقلاب اسلامی بر جهان اسلام
انقلاب اسلامی ایران به دلیل جاذبیت در شعارها، اهداف، روشها، محتوا و نتایج حرکتها و سابقه مشترک دینی و تاریخی و شرایط محیطی منطقهای و بینالمللی، پدیدهای اثرگذار در جهان اسلام بوده است. این مایههای اثربخش به طور طبیعی و یا ارادی و برنامهریزی شده و از طریق کنترلهایی چون ارگانهای انقلابی سازمانهای رسمی دولتی و اداری، ارتباط علمی و فرهنگی، مبادلات تجاری و اقتصادی، در کشورهای مسلمان بازتاب یافته و دولتها و جنبشها و سازمانهای دینی را در آن جوامع به درجات مختلف متأثر نموده است.
امروزه نه تنها بر علاقهمندان و شیفتگان انقلاب اسلامی بلکه حتی بر دشمنان و مخالفین این انقلاب تردیدی باقی نگذاشته و به آن معترف هستند که پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و سقوط رژیم 2500 ساله شاهنشاهی در سال 1357 (1979) نقطه عطف مهمی نه تنها در تاریخ تحولات سیاسی ـ اجتماعی ایران بلکه جهان اسلام و حتی جهان بشریت بوده است.
این انقلاب از یک طرف به نظام مستبد و وابسته شاهنشاهی در ایران پایان داد و علی رغم پیشبینیهایی که میشد که احیانا به جای این نظام یک نظام لیبرال ـ دموکرات مشابه آنچه که در غرب وجود دارد و یا در کشورهای جهان سوم مانند هندوستان، شکل خواهد گرفت، و یا به دیکتاتوریهای مستبده کمونیستی تبدیل خواهد گردید. در کمال شگفتی ناظران و اندیشمندان جهانی نظامی بر پایه ارزشهای اسلامی و مذهبی و آن هم بعد از گذشت 1400 سال از ظهور اسلام و نداشتن هیچ گونه نمونه و سابقهای در اعصار گذشته دور و نزدیک مستقر گردید و توانست به مدت یک ربع قرن علی رغم همه مشکلات و توطئهها و فشارهای خارجی و داخلی دوام آورده، استحکام یافته و کارایی خود را در دنیای مدرنیسم متکی بر سکولاریزم و لائیزم به اثبات برساند.
از طرف دیگر به چند قرن خمودگی و انحطاط تمدن اسلامی خاتمه داده و موجب بروز نوعی بیداری و احیاگری اسلامی آن هم بر پایه بازگشت به ایدئولوژی و مکتب اسلام گردد و بازار همه ایسمهای وارداتی اعم از ناسیونالیزم، لیبرالیزم، سوسیالیزم و... را کساد نموده و به جای آن و بویژه در نسل جوان نوعی شیفتگی و بازگشت به افکار و اندیشههای اسلامی به وجود آورد. پس از انقلاب اسلامی، دولتهای اسلامی، به درجات متفاوتی احساس کردهاند که برای بقا و دوام خود نیازمند نوعی مشروعیت دینی و مردمی هستند و هر دولت، به شکلی برای رفع این نیاز واکنش نشان داده است. ملتهای مسلمان نیز نوعا به این نتیجه رسیدهاند، که نقشی در قدرت و مشروعیت دارند. لذا هر کدام به فراخور درک خویش، تلاش کردهاند تا از حقوق و مزایای این توانمندی بهرهمند شده و مطالبات بیشتری مطرح نمایند. امروزه نهضتهای آزادیبخش غیر اسلامی در جهان اسلام رنگ باخته و در عوض نهضتهای اسلامی اصولگرا به سرعت رشد کرده، قدرت یافته و در واقع حرف اول را در تحولات سیاسی ـ اجتماعی معاصر منطقه میزنند.
بلاتردید احیاگری و بیداری جهان اسلام با پیروزی انقلاب اسلامی معنا و مفهوم جدیدی پیدا کرد و از مرحله نظر به عمل و واقعیت رسید. اگر چه از حدود یک قرن قبل اندیشمندانی همچون سید جمال الدین اسد آبادی و محمد عبده در جهان اسلام ظهور کردند که ندای بازگشت به اسلام و تقابل با فرهنگ غرب را سر میدادند و در این مسیر نهضتها و گروههایی نیز شکل گرفت ولی پیروزی انقلاب اسلامی به همه مسلمانان به اثبات رساند که مسئله بازگشت به اسلام تنها یک خیال و نظر نبوده بلکه میتواند واقعیت هم داشته باشد. میتوان ادعا کرد که اولین بازتاب پیروزی انقلاب اسلامی ناشی از شکلگیری نظام جمهوری اسلامی و تداوم اقتدار آن در مواجهه با بحرانها و توطئههای گوناگون و به خصوص در تقابل با دنیای قدرتمند غرب بود که روز به روز بر امید و اعتماد مسلمانان جهان افزوده و آنها را نسبت به بازگشت به عصر طلایی اسلام امیدوارتر کرد.
در واقع آنچه را که آرنولد توین بی در سال 1949 در کتاب تمدن در بوته آزمایش پیشبینی کرده بود با پیروزی انقلاب اسلامی عینیت یافت.
پان اسلامیسم خوابیده است، با این حال ما باید این امکان را در نظر داشته باشیم که اگر پرولتاریای جهان (مستضعفین) بر ضد سلطه غرب به شورش برخیزد و خواستار یک رهبری ضد غربی شود، این خفته بیدار خواهد شد. بانگ این شورش ممکن است در برانگیختن روح نظامی اسلام ـ و حتی اگر این روح به قدر خفتگان هفتگانه در خواب بوده باشد ـ اثر روحی محاسبه ناپذیری داشته باشد؟ زیرا ممکن است پژواکهای یک عصر قهرمانی را منعکس سازد. اگر وضع کنونی بشر به یک جنگ نژادی منجر شود اسلام ممکن است بار دیگر برای ایفای نقش تاریخی خود قیام کند.
البته میزان تأثیر و بازتاب انقلاب اسلامی بر همه جوامع اسلامی یکسان و یکنواخت نبود بلکه با توجه به قرابتهای فکری، فرهنگی و جغرافیایی درجه تأثیرآن متفاوت بوده است و از آنجا که این انقلاب بر پایه تعالیم دین اسلام و مکتب اهل بیت به پیروزی رسید، زمینه تأثیرگذاری آن با توجه به همین امر متفاوت بود.
این انقلاب بر مسلمانانی که پیرو مکتب اهل بیت بودند یعنی بر شیعیان جهان تأثیر فوق العاده و شگفتی داشت و میتوان ادعا کرد که جایگاه شیعیان جهان را از حاشیه و پیرامون به مرکز ثقل تحولات جهان اسلام منتقل نمود. شیعیانی که در طول چندین قرن نه تنها همواره در اقلیت بوده و آماج حملات شدید تبلیغاتی بویژه توسط حکام و خلفای بلاد اسلامی قرار میگرفتند و الزاما با تکیه بر اصل تقیه حتی از بروز افکار و اندیشههای خود هراس داشتند با این پیروزی جانی دوباره گرفته و در صف اول مبارزه با امپریالیسم و استکبار قرار گرفتند.
شرقشناسان و اسلامشناسان غربی که تا این زمان توجه چندانی به مکتب تشیع نداشته و اسلام را از دریچه اکثریت میدیدند و مطالعات و تحقیقات خود را بیشتر بر پایه شناخت اسلام از دیدگاه اهل سنت و جماعت قرار داده بودند، ناگهان متوجه این غفلت بزرگ خود گردیده و احساس کردند که از نظر شناخت مکتب تشیع در تاریکی و ابهام شدیدی به سر میبرند و در همین راستا بود که مسیر تحقیقات خود را تغییر داده و با تشکیل کنفرانسها و سمینارهای مختلف و متعدد و انتشار مقالات و کتب گوناگون در جهت شناخت بهتر این مکتب تلاش وسیعی را آغاز کردند.
حتی میتوان به جرأت ادعا کرد که شناخت اسلام از دید غیر مسلمانان که قبلا معطوف به شناخت تعالیم اسلامی با تعبیر اهل سنت و جماعت بود تحول اساسی پیدا کرده و گرایش به درک اسلام از دیدگاه مکتب تشیع بیشتر گردید. اگر چه آمار دقیقی در دسترس نمیباشد ولی اطلاعات موجود بیانگر این واقعیت است که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تعداد کسانی که از دریچه مکتب اهل بیت به دین اسلام گرویدهاند به طور چشمگیری افزایش یافته است در حالی که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی صرفا کسانی از این مسیر اسلام را انتخاب میکردند که در اثر آشنایی و برخورد تصادفی با ایرانیها و یا شیعیان تحت تأثیر قرار میگرفتند.
این امر حتی در مورد تغییر مکتب از مکاتب چهارگانه اهل سنت به مکتب جعفری هم صدق میکند. بدین معنا که شمار قابل توجهی از اهل سنت در اثر پیروزی انقلاب اسلامی علاقه جدی به شناخت واقعیتهای مکتب تشیع پیدا کرده و به دنبال یافتن رمز و رموز و ساز و کاری بودند که در اثر آنها انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و توانست در اواخر قرن بیستم بر قدرت مستبده شاهنشاهی که با حمایت قدرتهای بزرگ تقویت میگردید غلبه نموده و نظامی را تأسیس نماید که در آن ارزشهای اسلامی حاکم باشد. طبق اطلاعات به دست آمده تنها در نیجریه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی متجاوز از 10 میلیون نفر به پیروان مکتب تشیع افزوده شده است و در بسیاری از جوامع اسلامی همچون مالزی، اندونزی در خاور دور که قبل از پیروزی انقلاب نامی و اثری از مکتب تشیع دیده نمیشد به تدریج اقلیت شیعه شکل گرفته و جایگاه مطلوبی در میان مکتبهای مختلف اسلامی پیدا نمودند.
مهمتر از همه تأثیر و بازتاب عظیمی که انقلاب اسلامی در میان شیعیان لبنان به وجود آورد و آنها را که با وجود داشتن اکثریت نسبی در گذشته در شرایط سیاسی، اجتماعی اسفناکی به سر میبردند، ناگهان زنده و بیدار کرده و در جامعه لبنان آنها را که به عنوان محرومین میشناخت از آنها بمبهای متحرکی ساخت که توانستند در تقابل با اشغالگران در مدت کوتاهی پنج قدرت بزرگ غربی را بدون دادن کوچکترین امتیازی وادار به فرار از این کشور بنمایند و امروز در حقیقت حزب الله لبنان به عنوان نماد خارجی بازتاب انقلاب اسلامی همچون ستارهای بر سینه این انقلاب تلألو مینماید.
لبنان نه تنها کانال حضور انقلاب اسلامی در کل جهان عرب است، بلکه مهمترین کانال برای اثرگذاری بر مسئله قدس، فلسطین و منازعه اعراب و رژیم صهیونیستی شده است. این سر پل همچنان فعال و پویا بوده و با خروج رژیم اشغالگر فلسطین از جنوب لبنان پس از 22 سال محرز گردید که حزب الله و مقاومت اسلامی که بازوی انقلاب اسلامی به حساب میآیند، نقش کلیدی در این امر داشتند.
چنانچه در تقارن یا توالی انقلاب اسلامی ایران، حرکت سیاسی ـ اسلامی متشابهی در هر یک از کشورهای اسلامی اتفاق افتاده باشد، میتوان این فرضیه را با قوت بیشتری بیان کرد. که این امر معلول انقلاب اسلامی بوده است. برای نمونه همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، مردم عراق ـ علی الخصوص شیعیان به صورت تودهای یا تشکیلاتی ـ هیجانات و واکنشهای وسیعی، مشابه مردم ایران نشان دادند که میتوانست ناشی از تأثیر انقلاب اسلامی باشد.
عراق به عنوان یک کشور مهم عربی با اکثریت شیعی و قدرت نفتی، کانال مناسب دیگری برای حضور و صدور انقلاب اسلامی در جهان عرب بود. چنانچه تحولات انقلاب اسلامی ایران، عراق را متأثر سازد، رنگ عجمی و دافعه آن، در بین اعراب کم شده و از طریق این کشور، انقلاب اسلامی توانایی آن را مییابد که به سراسر ممالک عربی گسترش یابد. چنین ظرفیتی میتواند یکی از دلایلی باشد که توسط کانالهای مختلف، موجب ترغیب صدام حسین برای حمله به ایران گردید.
در واقع مسلمانان و شیعیان عراق از دیر باز، با حکومت آن کشور به خصوص بعثیون درگیر بودند اما شکلگیری و پیروزی انقلاب اسلامی در واقع این زمینه را تشدید نمود و آن را نهادینهتر کرد، صدام حسین نیز این نکته را دریافت و آن را بزرگترین فرصت و تهدید برای نظام خود تلقی نمود و سرانجام با تمام قوا به ایران حمله کرد و مشروعیت این عمل غیر قانونی و تجاوز کارانه را اینگونه توجیه کرد. به نظر میرسد اینک با توجه به سقوط دولت خشن و مستبد بعثی در اثر اشغال عراق توسط نیروهای امریکایی و آزادیهای نسبی که در مقایسه با دوران قبل به وجود آمده است، زمینه اثرگذاری و بازتاب انقلاب اسلامی به طور جدی فراهم گردیده است و این مشکل بزرگی است که امریکاییها در تشکیل دولت جایگزین با آن مواجه هستند.
در بحرین نیز با توجه به اکثریت شیعه در این جزیره انقلاب اسلامی تأثیر عمیقی بر مردم آن گذارد به طوری که امیر بحرین موقعیت خود را به شدت متزلزل دیده و بر فشار دولت علیه شیعیان افزود و محیط خفقانآورتر از گذشته به وجود آورد تا اینکه اخیرا پادشاه جدید بحرین با درک از قابل دوام نبودن شرایط خفقانآور و انفجارآمیز گذشته آزادیهای نسبی برقرار نمود و به شیعیان نقش بیشتری در ساختار سیاسی دولت داده است.
در افغانستان، پاکستان و عربستان سعودی اگر چه شیعیان در اقلیت میباشند ولی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی سهم بیشتر و در عین حال سازندهتری نسبت به گذشته در تحولات سیاسی و اجتماعی جامعه خود پیدا کردهاند.
در مجموع میتوان این طور نتیجه گرفت که بازتاب انقلاب اسلامی بر شیعیان در ابعاد زیر بوده است:
ـ انتقال از حاشیه به مرکز ثقل جهان اسلام
ـ گرایش محققین و کارشناسان و اسلامشناسان به شناخت بیشتر تشیع
ـ گرایش غیر مسلمانان و حتی مسلمانان اهل سنت به مکتب تشیع
ـ ایجاد روحیه انقلابی و در واقع الگوبرداری از انقلاب اسلامی در تقابل با استکبار جهان.
ـ پیدایش امواجی از اسلام سیاسی در میان شیعیان که خواهان بخش یا تمامی قدرت و حکومت هستند.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران انتظار میرفت جوامعی که از نظر بنیادهای عقیدتی و سوابق تاریخی زمینه مناسبتری برای تحقق انقلاب دارند به پا خاسته و قیام کنند بویژه کشورهایی مانند مصر، الجزایر و ترکیه از این لحاظ که هم سابقه مبارزاتی داشتند و هم اینکه در تاریخ گذشته خلافتهای اسلامی را تجربه کرده بودند در این مسیر پیشگام شوند ولی چنین چیزی اتفاق نیفتاد و اولین حرکت در کشوری که دارای قومیتهای متعدد بوده و کمترین درصد مسلمانان را دارد همچون لبنان و آن هم در میان شیعیان بیشترین بازتاب را بر جای گذاشت.
اینکه چرا و چگونه انقلاب اسلامی بیشتر در میان شیعیان تأثیر خود را بر جای گذارده و در میان اهل سنت آن طور که پیشبینی میشد بازتاب انقلابی بر جای نگذاشته است مسألهای است که ضرورتا به افکار و اندیشههای بنیادین اسلامی بر نمیگردد بلکه به طور عمده به ابزار و ساز و کاری مربوط است که شیعیان در طول تاریخ از آنها بهره برده آنها را شکل داده و توانسته بودند نظامی مستقل از ساختار سیاسی، حکومتی ایجاد کنند و همین نظام مستقل بود که در طول یک قرن گذشته در زمانهای مقتضی در مقابل نفوذ بیگانگان و ستم و بیدادگری حکام ایستادگی نموده و نقش خود را ایفا نمودند. در اینجا به طور مختصر به این ساز و کارها که در مکتب تشیع وجود داشته و جوامع اهل سنت فاقد آن میباشند، میپردازیم:
از دیدگاه اهل تشیع، حاکم بر جوامع اسلامی نه تنها باید قادر و مسلمان باشد بلکه عدالت هم جزو شرایط و صفات اصلی و تفکیک ناپذیر حاکم اسلامی است و گرنه اطاعت از آن حاکم غیر عادل نه تنها ضروری نیست بلکه باید علیه او نیز قیام کرد. در حالی که برای فقهای اهل سنت و جماعت شرط مسلمان بودن و قاهر بودن برای حاکم اسلامی کفایت میکند و اطاعت از وی بر همه مسلمانان واجب است. بدیهی است با توجه به این نظریه فقهی قیام علیه حکام مسلمان کشورهای اسلامی که در عین حال فاسد و دیکتاتور هم هستند را مشکل میسازد و به همین علت نهضتهای اسلامی در جوامع اهل سنت عموما در فکر براندازی این نوع ازحکومتها نبوده بلکه به شیوه اصلاحی با آنها برخورد میکردند.
در مکتب تشیع باب اجتهاد همواره مفتوح بوده و در زمان غیبت نیز فقهای جامع الشرایط به عنوان نواب امام زمان (عج) وظیفه و رسالت هدایت و راهنمایی پیروان خود را داشتهاند و بدین ترتیب یک مسلمان شیعه میبایست یا مجتهد باشد و یا اینکه از یک مجتهد جامع الشرایط تقلید نماید در حالی که در مکتب اهل سنت و جماعت باب اجتهاد بعد از ائمه چهارگانه مکتبهای اهل سنت کلا مسدود شده و پیروان اهل سنت را به حال خود واگذاشتهاند.
وجود این نهاد در مکتب تشیع نه تنها به پیروان این مکتب کمک میکند که همواره مسائل روز و مستحدثه را با استفاده از فتاوای مراجع تقلید حل و فصل کنند بلکه به خودی خود یک رابطه دائمی و طبیعی میان رهبران مذهبی که از مشروعیت لازم نیز برخوردارند و پیروان آنها ایجاد نموده و شرایط مقتضی بهرهبرداری سیاسی برای حضور در فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و قیام در مقابل حکام جور را فراهم آورده است.
در مکتب تشیع علما و روحانیون در هر مرتبه و درجهای که باشند چه از نظر اقتصادی و چه از لحاظ سلسله مراتب از دولت مستقل بوده و هیچ گونه وابستگی به دولت ندارند. این گروه عموما از محل پرداخت وجوهات شرعی و نذورات مردمی ارتزاق نموده و حتی حوزههای علمیه هم از این لحاظ مستقل میباشند در حالی که علمای اهل سنت به طور عموم از نظر اقتصادی وابسته به دولت بوده، ائمه جمعه و جماعات را دولت منصوب کرده و طبیعتا وابستگی تام و تمامی به حکام وقت دارند و طبیعی است که این وابستگی خود مانعی بر سر راه روحانیت اهل سنت خواهد بود که به سادگی قادر به جدا شدن از ساختار نظام سیاسی نبوده و نمیتوانند با حفظ جایگاه و موقعیت خود علیه حکام وقت قیام کنند. در حالی که روحانیت اهل تشیع به علت رابطه تنگاتنگی که با مردم دارند خود را جزئی از تودههای مردم دانسته و به تبع خواست آنها که در چارچوب موازین دینی و شرعی میباشد، عمل میکنند.
البته ذکر موانع فوق به این معنا نیست که انقلاب اسلامی ایران بر مسلمانان تابع مکاتب اهل سنت تأثیر لازم را بر جای نگذاشته است بلکه این گروه نتوانستهاند به علت فقدان ساز و کارهای موجود در جوامع اهل تشیع شیوهای انقلابی را در پیش گرفته و جوامع خود را به همان صورت که در ایران اتفاق افتاد تحت تأثیر قرار دهند. در عین حال اثری که انقلاب اسلامی ایران در این جوامع گذاشت تقویت روشهای اصلاحی بود. بدین معنا که در این جوامع مردم سعی کردند با استفاده از ساختارهای سیاسی موجود گرایشهای اسلامی خود را نفوذ داده و قدرت را با حفظ نظام سیاسی در اختیار گیرند.
روشی که اسلامگرایان هم در الجزایر و هم در ترکیه اعمال کردند حرکتهای رفورمیستی و اصلاحی بود که گام به گام با حضور فعالانه در انتخابات شهرداریها و به دنبال آن در انتخابات پارلمان زمینه کسب قدرت را فراهم نمودند.
اگر چه در عمل این روش در الجزایر با حضور خشن و بیرحمانه ارتش سرکوب گردید و در ترکیه با استفاده از قوانین حاکم حداقل سه مرتبه جلوی کسب قدرت کامل اسلامگرایان گرفته شد و آینده دولت فعلی ترکیه که در واقع با نوعی ظرافت و تفاهم با نظام سعی میکند موقعیت خود را در قبال ارتش لائیک ترکیه حفظ کند روشن نیست، با این وجود تردیدی نیست که این گرایشهای اسلامی مرهون بازتاب انقلاب اسلامی ایران میباشد. ترکیه که خود وارث امپراطوری و خلافت عثمانی بود میتواند سر پل نفوذ اسلام سیاسی و اسلامگرایی به قفقاز و بالکان باشد. این مورد به دلیل همجواری جغرافیایی و نیز به خاطر اشتراکات قومی و زبانی و مذهبی است.
چند هفته قبل از حمله صدام حسین به ایران، در ترکیه کودتای نظامی صورت میگیرد که تقارن و توالی چنین امری هم زمان با انقلاب اسلامی میتواند این فرضیه را تقویت کند که روی کار آمدن نظامیان در ترکیه بخشی از استراتژی مهار انقلاب اسلامی و کور کردن یکی از سر پلها بوده است، با این ترتیب مسائل کلان سیاسی ترکیه در سالهای بعد را میتوان، همواره از این منظر نظاره کرد، از جمله ورود و خروج حزب اسلامگرای رفاه، حزب فضیلت و نهایتا حزب توسعه و عدالت به صحنه سیاسی آن کشور که میتواند نوعی چالش جدی برای نظام لائیک ترکیه و آن هم ناشی از انقلاب اسلامی تلقی شود.
در شبه قاره هند نیز انقلاب اسلامی ایران بیتأثیر نبوده است. افغانستان سر پل مهمی برای بازتاب انقلاب اسلامی در آسیای مرکزی بود. در دهه نخست انقلاب، این کشور تحت اشغال بود و سربازانی از ممالک آسیایی شوروی، در افغانستان میجنگیدند که به نوعی با مجاهدین تماس داشتند. در دهه دوم که شوروی فروپاشید و آن کشورها مستقل شدند و ضعفها و آسیبهای خاص این دوران را داشتند، تأثیرپذیری آنان از تحولات افغانستان و افکار مذهبی احزاب و مجاهدین افزایش یافته بود، ظهور طالبان تقریبا این سر پل را قطع کرد.
به فاصله 9 ماه پس از وقوع کودتای مارکسیستی در کابل، انقلاب اسلامی در ایران به پیروزی رسید و به سرعت، تأثیراتی در ابعاد مبارزاتی و سیاسی افغانستان بر جای گذارد. در کنار اثرات عمیق معنوی بر روند جهاد مردم افغانستان، تاکتیکهای مبارزاتی مردمی که در جریان مبارزات گسترده مردم مسلمان ایران علیه رژیم شاه به کار گرفته شده بود، بر شیوه مبارزاتی افغانها نیز تأثیر بسزایی داشت.
قیامهای مردمی در شهرهای هرات (17 مارس 1979) و کابل در (ژوئن 1979) نمونههای اولیه و مهم از شیوههای جهادی مردم مسلمان ایران بود که فضای مبارزه مردم مسلمان افغانستان را دچار تحولی بنیادین کرد. شوسیا سفیر جمهوری دموکراتیک آلمان معتقد بود که نفوذ ایران در افغانستان برای حکومت کابل خطرناکتر از نفوذ پاکستان است زیرا که نفوذ مذهبی ایران بر جمعیت شیعه و اینکه عنصر مذهب در ایالات هم مرز با ایران و ایالاتی که قسمت اعظم منطقه کوهستانی مرکز را تشکیل میدهند، مسلط میباشد.
پاکستان نیز در توالی و تقارن انقلاب اسلامی، هیجانات مردمی و تخیلات اجتماعی در تأسی از انقلاب در پاکستان چشمگیر بود. اما در این کشور نیز ـ تقریبا به طور هم زمان با انقلاب اسلامی ـ نظامیان به رهبری ضیاء الحق به وسیله کودتا بر اوضاع مسلط میشوند و او خود سردمدار احیای اسلامیت میگردد. این امر میتواند هم ناشی از الزامات تاریخی و انگیزههای شخصی بوده و هم تاکتیکی برای کنترل اسلامگرایی و انقلابگرایی ـ برخاسته از تحولات ایران ـ تلقی گردد. نگرانی از نفوذ و تأثیر وسیع و عمیق انقلاب اسلامی، سبب بروز عکس العملهایی گردید. تأسیس و توسعه سپاه صحابه و ترور مسئولان ایرانی از جمله این عکس العملها بود.
انقلاب اسلامی ایران برای مسلمانان جنوب شرقی آسیا پس از گذشت سالهای اولیه ـ پیش از آنکه به عنوان الگویی اجتماعی و قابل تکرار مطرح باشد ـ به مثابه منبعی الهامبخش تلقی گردید و موجب تجدید توان حرکت انقلاب اسلامی در این جوامع شد.
پیروزی انقلاب اسلامی و انعکاس رسانهای آن در جنوب شرقی آسیا، موجب تقویت احساس هویت مذهبی در میان مسلمانان و نیز تسریع روند تجدید حیات اسلام آن هم در این جوامع که وجه بارز آن افزایش تقاضا برای مشارکت در مسائل جهانی امت اسلامی بود، در شئون مختلف جامعه گردید.
ولی دولتهای این مناطق سعی کردهاند که برخوردی محتاطانه با انقلاب اسلامی داشته باشند و بنا به ملاحظات داخلی و خارجی (ناآرامی ـ همسویی با غرب) تلاش کردهاند که ضمن حفظ روابط رسمی سیاسی، از طرق مختلف، مانع گسترش و تعمیق مفاهیم انقلاب اسلامی در جامعه خویش شوند. هر چند در مقاطعی نیز ناگزیر از اصلاح و تعدیل مشی خود به نفع مسلمانان شدهاند.
دولت مالزی علی رغم اهمیتی که در کنار قومیت، برای اسلام، در حیات سیاسی کشور قایل میباشد، نگرانی خود را از بروز حرکتهای اسلامی پنهان نکرده است و معمولا رفت و آمد رهبران اسلامی به ایران را زیر نظر دارد، و چندی پیش نیز فرقه اسلامی الارقم را به عنوان جریانی انحرافی معرفی کرده و از ادامه فعالیتهایش جلوگیری به عمل آورده است. اگر چه ماهاتیر محمد نخست وزیر سابق این کشور در اتخاذ مواضع ضد غربی خود میتواند ملهم از انقلاب اسلامی باشد.
مرام دولتی اندونزی نیز علی رغم اکثریت جمعیت مسلمان ایدئولوژی سکولار است و در بین مقامات دولتی، نوعی بدبینی نسبت به مسلمانان وجود دارد. از این روست که دولت از مدتها قبل، به دنبال سیاستزدایی از اسلام بوده است و از تهدید گرایشات اسلامی نام میبرد و بعضا از آن به نام اسلامترسی هم تعبیر میشود. در عین حال در دو دهه اخیر شاهد بر افتادن حکومت سوهارتو و روی کار آمدن اسلامگراها در کنار سکولارها در اندونزی هستیم.
پیروزی انقلاب ایران بر تایلند نیز بیتأثیر نبوده و راهپیمایی عظیم آنها در سال 1369 برای برپایی مسجد تاریخی کروزه، نمونهای از تلاشهای مسلمین برای ابراز هویت اسلامی خویش بوده است. دولت تایلند نیز با توجه به سیاستهای داخلی، روابط متعادل و متعارفی را با ایران دنبال کرده است.
در باب بازتاب انقلاب اسلامی بر مسلمانان آفریقا که در توالی انقلاب اسلامی، با گذشت یک دهه، شاهد پیشرفت جبهه نجات الجزایر میباشیم. این توالی و برخی تشابهات که در شکل، محتوا، اهداف و شعارهای اسلامگرایان الجزایر با انقلاب اسلامی وجود دارد، پژوهشگران را در طرح این فرضیه ـ که انقلاب اسلامی در برخی بلاد چون عراق و لبنان اثر فوری گذاشته و اما در برخی از کشورها در دهه اول بذرهایی پاشید که در آغاز دهه دوم و سوم نمود پیدا کرد ـ جدیتر مینماید. در مصر در دوران پیروزی انقلاب اسلامی موقعیت اخوان المسلمین در میان مردم و جوانان تضعیف شد و شاخههایی از آن نیز تجزیه گردیده به گروههای جهادی و مسلحانه منشعب گشت. البته این امر سبب شد که اخوان نزد دولت مصر تقرب بیشتری یابد. با گسترش مبارزات انقلابی در لوای اسلام به عنوان هدف و ابزار مبارزه، برخی از جنبشها و سازمانهای سیاسی و مبارزاتی مجهز به ایدئولوژیهای کمونیسم، ناسیونالیسم و لیبرالیسم رنگ باخت و توان اثرگذاری خود را از دست داده و عملا متلاشی و یا متحول شدند. برخی از جنبشها نیز به انگیزههای متفاوت و به درجات مختلفی صرف نظر از تأثیرپذیری، راه تنافر و دوری و واگرایی از تز انقلاب اسلامی را پیش گرفتند. برای مثال میتوان از گروه طالبان در افغانستان نام برد.
در دهه دوم انقلاب اسلامی، عمر البشیر در سودان به قدرت رسید و اقدامات و گرایشات اسلامی مشابه ایران از خود نشان داد. اخبار و اطلاعات، حکایت از ظرفیت و پذیرش بالای جامعه سودان نسبت به انقلاب اسلامی دارد. همین امر دستاویزی برای کشورهایی چون مصر و امریکا شده است تا بتوانند همچنان از تداوم تهدید صدور انقلاب و به خطر افتادن منافع آنان سخن گفته و برخی تبلیغات و فشارهای خود بر ایران را توجیه نمایند. در حال حاضر حزب اسلامگرای سودان دچار انشقاق شده و دکتر حسن الترابی ـ که ریاست پارلمان را به عهده داشت[25] ـ منزوی گشته است و این کشور نیز درگیر فشار واقعیات و الزامات داخلی بوده و میدان مانوری برای آرمانگرایی و اصولگرایی و انقلابخواهی میباشد.
در اینجا نکتهای که ضرورت دارد به عنوان یک استثنا در جوامع اهل سنت به آن پرداخت مسئله بازتاب انقلاب اسلامی بر مسلمانان سرزمین فلسطین اشغالی است. از آنجا که حکام صهیونیستی غیر مسلمان بوده و عنوان اولی الامر حتی در تعبیر اهل سنت بر آنها اطلاق نمیگردد. بنابراین بازتاب انقلاب اسلامی بر مسلمانان این سرزمین متفاوت بوده است. بدین معنا که مسلمانان سرزمین فلسطین نه تنها شیوههای اصلاحی و رفورمیستی را اتخاذ نکردهاند بلکه بر عکس از شیوههای اصلاحی و سازشکارانه دوری جسته و راه و روش انقلابی را در پیش گرفتند.
ایران که پیش از انقلاب اسلامی یکی از کشورهای حافظ منافع رژیم صهیونیستی بود پس از پیروزی انقلاب کانون مبارزه با آن رژیم گردید و این کشور قلب تپنده مقاومت اسلامی علیه اشغالگران فلسطین شد و پرچم مبارزهای که سران کشورهای عربی با امضای پیمان کمپ دیوید به زمین گذارده بودند، امام با ابهت و شهامت تمام به دست گرفتند و به مبارزات ملت فلسطین هویت اسلامی بخشیدند.
بدین ترتیب سفارت رژیم اشغالگر تعطیل و سفارت فلسطین تشکیل شد و امام (ره) جهت انسجام بخشیدن حرکتهای اسلامی طرفدار انقلاب فلسطین، آخرین جمعه ماه مبارک رمضان را روز قدس نامیدند.
اگر چه حماسه مردم فلسطین یک پدیده تصادفی نبود و سالهاست که مردم فلسطین با دست خالی در برابر حملات وحشیانه صهیونیستها مقاومت میکردند، اما واقعیت این است که پس از انقلاب اسلامی، حرکت نوینی در مبارزات مردم فلسطین آغاز شد و جوانان بیشماری به اسلام روی آوردند و تعداد مساجد در کرانه باختری و نوار غزه افزایش یافت. و حزب الله فلسطین که از فرزندان انقلاب اسلامی هستند در زندان غزه به عنوان یک گروه مبارز اعلام موجودیت کردند و دیری نگذشت که تحت عنوان انتفاضه اسلامی مبارزه با رژیم اشغالگر فلسطین را متحول نمودند.
در حقیقت انتفاضه با آموختن درسهای تاریخی از انقلاب اسلامی ایران بهترین راه حل را در نجات ملت فلسطین با تکیه برآرمان اسلامی میدانند.
جهاد اسلامی به عنوان فرزند انقلاب اسلامی ایران، در فلسطین به رهبری شیخ عبدالکریم عوده و با همکاری شهید دکتر فتحی شقاقی که تا سال 1365 در سیاهچالهای اسرائیل زندانی بود، به عنوان رهبر شاخه نظامی جهاد تأسیس شد و فتحی شقاقی در سال 1367 با تألیف کتابی تحت عنوان «خمینی راه حل اسلامی»، نظرات سیاسی و ایدئولوژی خود و جهاد اسلامی را بیان نمود.
در زمان پیروزی انقلاب اسلامی ساف (سازمان آزادیبخش فلسطین) دچار انشعابات متعدد شد به طوری که موتور محرکه قیام علیه موجودیت «اسرائیل» از کار افتاد و مقاومت اسلامی در ضعیفترین حالت خود بود. پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، صحنه عمل نیروها و گروههای مبارز و قیام در برابر تهاجم صهیونیزم سیاسی را به نفع نیروهای اسلامی تغییر داد و یأس مفرطی که بر جهان عرب در زمینه مبارزه با اسرائیل مستولی شده بود، با ظهور انقلاب تبدیل به امید و پایداری شد.
گروه دیگری که در جریان قیام در سرزمینهای اشغالی اعلام موجودیت کردند و در حال حاضر طرفداران زیادی نیز دارند، جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حرکه المقاومه الاسلامیه فی فلسطین) ملقب به حماس میباشد و جالب توجه اینکه به همان روش که شیعیان جنوب لبنان با انتخاب شیوه مبارزه با استفاده از عملیات استشهادی عرصه را بر دولت صهیونیستی تنگ نموده و موفق به اخراج صهیونیستها شدند مسلمانان فلسطینی نیز به چیزی کمتر از آزادی سرزمینهای خود تسلیم نشده و دست از مبارزه انقلابی خود به همان شیوه بر نداشتهاند. اگر بخواهیم بازتاب انقلاب اسلامی را در میان جوامع اهل سنت فهرستوار بیان کنیم موارد زیر را میتوان به تفکیک بر شمرد:
اگر چه بیداری و احیاگری اسلامی در میان علما و اندیشمندان اسلامی اهل سنت به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی برمیگردد در عین حال گسترش و عمومیت یافتن این احیاگری مدیون و مرهون پیروزی انقلاب اسلامی است. امروز موضوع جدایی دین از سیاست برای همه مسلمانان امری مردود و غیر قابل قبول شناخته شده و بازگشت به اسلام به عنوان یک اصل پذیرفته شده نه تنها در زندگی فردی و اجتماعی آنها بلکه در زندگی سیاسی همه مسلمین تقویت و تثبیت گردیده است.
در این رابطه هم میتوان گفت با مقاومت و تقابل موفقیتآمیزی که انقلاب اسلامی در مقابل قدرتهای بزرگ بویژه امریکا صورت داد به همه جوامع اسلامی که طعم حقارت و سلطه استعمار و استکبار را چشیده بودند اثرات خود را بر جای گذاشت و امروز روحیه ضد استکباری بویژه ضد امریکایی در جهان اسلام عمومیت و گستردگی کافی پیدا کرده است و این امر نیز مرهون اثرات و بازتاب انقلاب اسلامی است.
مسلمانان در گذشته هم به خاطر دوران سلطه غرب بر جوامع اسلامی و هم به خاطر سرعت ترقی و پیشرفت علمی و تکنولوژیک غرب نوعی احساس حقارت و خود کمبینی میکرده و سعی عمومی بر این بوده است که گذشته اسلامی خود را نادیده گرفته و کورکورانه از روشها و شیوههای زندگی غربی الگوبرداری کنند. انقلاب اسلامی موجب گردید که این احساس حقارت و خود کمبینی از بین رفته و مسلمانان به طور اعم به گذشته خود و به هویت اسلامی خود افتخار کنند و در صدد بازگشت به ارزشهای اسلامی باشند و به همین دلیل مشاهده میگردد که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مسلمانان و بویژه جوانان به حضور در مساجد و مجامع مذهبی رغبت فزایندهای پیدا کرده و حتی پوشش و ظاهر خود را نیز به شکل و شمایل اسلامی درآورند. استفاده از حجاب اسلامی در میان زنها نه تنها دیگر یک عقده و کمبود تلقی نمیگردد بلکه به عنوان یک افتخار و یک حرکت سیاسی و سمبل مقاومت تلقی میگردد و این امر تا آنجا پیشرفته است که زنان متعهد حتی به قیمت محرومیت از تحصیل و از دست دادن شغل خود از پوشش اسلامی دست برنمیدارند.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دیگر فعالیتهای سیاسی در چارچوبه حوزههای حزبی و مکانهای سیاسی شکل نمیگیرد بلکه مساجد به عنوان کانون اصلی مبارزات و فعالیتهای سیاسی عمومیت یافته و هر زمان که با مشکل سیاسی مواجه میگردند به مساجد روی آورده و فعالیتهای خود را در این مکان مقدس برنامهریزی کرده و شکل میدهند و به همین دلیل نه تنها مساجد موجود در جهان اسلام بعد از پیروزی انقلاب اسلامی رونق فوق العادهای یافته است بلکه روز به روز بر تعداد مساجد نیز افزوده میگردد و مساجد نه تنها به عنوان محلی برای انجام فرایض عبادی گستردگی وسیعتری یافته است بلکه به عنوان مرکزی برای فعالیتهای سیاسی، اجتماعی نیز تثبیت شده است.
ما شاهد دو اثر و بازتاب مهم بر نهضتهای آزادیبخش در جوامع اهل سنت و جماعت هستیم. یکی اینکه نهضتهای آزادیبخش که بر پایه ایدئولوژیهای غیر اسلامی مانند سوسیالیزم، لیبرالیزم و ناسیونالیزم شکل گرفته بود موقعیت خود را در میان مسلمانان و بویژه جوانان از دست داده و دیگر آن اعتبار و اقتدار گذشته را مانند آنچه را که پان عربیزم و ناصریزم داشت، ندارد و دوم اینکه حتی نهضتهای آزادیبخش اصلاحطلب اسلامی مانند اخوان المسلمین که از گذشته دور دارای محبوبیت و معروفیت بودند به علت عدم توانایی در پاسخگویی به نیازهای جوامع خود به خصوص به خواستهای نسل جوان دچار تشتت و انشعاب گردیده و گروههای جهادی و انقلابی جدید حتی به صورت مسلحانه و زیر زمینی شکل گرفتند که از این میان میتوان از جهاد اسلامی و التفکیر و الهجره در مصر، جبهه نجات اسلامی در الجزایر و... نام برد.
بحث از ویژگیهای انقلاب اسلامی و ارتباط آن با نهضتهای رهاییبخش از آنجا ناشی میشود که ملتهای جهان سوم و زیر سلطه استعماری، با مشاهده وقوع این انقلاب بسیار کنجکاو شدند که انقلاب اسلامی را بشناسند و ویژگی معنویت محوری انقلاب اسلامی، مردم کشورهای جهان سوم را با این واقعیت مواجه ساخت که میتوان بدون کمک از ایدئولوژیهای وارداتی و غیر اصیل، در صدد ایجاد یک نظام مردمی برآمد. بنابراین خودباوری و بیگانهستیزی، بزرگترین تأثیر انقلاب اسلامی بر شکلگیری جنبشها و یا فعالتر شدن نهضتهایی بود که از قبل وجود داشتند.
گرایش بیشتر زنان به حفظ حجاب، افزایش استقبال عمومی در انجام فرایض دینی، مثل برگزاری نمازهای جمعه و جماعت، گسترش جلسات آموزشهای دینی منجمله آموزش قرائت و تفسیر قرآن و حضور گستردهتر در مجالس و محافل مذهبی از جمله مواردی است که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی توسعه بیشتری یافته است.
گرایش به استفاده از نامها و عناوین اسلامی برای اشخاص و مؤسسات و نیز دوری از به کار بردن عناوین و نامهای غربی از جمله آثار انقلاب اسلامی بعد از پیروزی انقلاب میباشد، به طوری که حتی رژیم بعثی عراق تحت تأثیر این حساسیت شعار اللهاکبر را زیب پرچم کشور عراق مینماید.
حمایت از فتوای امام (ره) در مورد سلمان رشدی. پس از صدور فتوای امام خمینی(ره) انتشار کتاب مزبور در تمامی کشورهای اسلامی ممنوع اعلام گردید. تقریبا در تمامی کشورهای اسلامی تظاهراتی بزرگ علیه سلمان رشدی و حامیانش بر پا شد. منجمله در کشورهایی چون هند، پاکستان و.. که در پاکستان منجر به کشته و زخمی شدن تعدادی از مسلمانان گردید. ورود شارون به مسجد الاقصی آنچنان احساسات مسلمانان فلسطینی را برانگیخت که موجب آغاز انتفاضه قدس گردید که هنوز هم ادامه دارد.
افزایش تقاضا برای اسلامیتر شدن قوانین و شئون جامعه و وادار نمودن دولت به واکنشهای مثبت و اقناعی در اغلب کشورهای اسلامی به عنوان خواست عمومی مطرح میباشد و این امر نظامهای لائیک را به چالش کشانده است.
تقویت احساس تعلق به امت اسلامی و ابراز حساسیت نسبت به تحولات جهان اسلام. تظاهرات عمومی و گستردهای که به دنبال حمله امریکا به افغانستان و عراق صورت گرفت نشان از احساس مشارکت عمومی و بهرهوری در جهان اسلام میباشد.
به جرأت میتوان پیشبینی کرد که تهاجم امریکا به جهان اسلام و راهاندازی جنگهای بیرحمانه در افغانستان و عراق بلاتردید موجب شورش و طغیانهای وسیعی در جهان اسلام و تحت لوای اسلامخواهی خواهد شد که نه دولتهای موجود قادر به کنترل و سرکوب آنها خواهند بود و نه امریکا و غرب قادر به خاموش کردن آن خواهند شد. این تهاجم از طرف امریکا و غرب در حقیقت واکنشی است که امریکا برای تداوم سلطه خود بر جهان اسلام و ثروتهای عظیم این منطقه آغاز کرده است که میتواند موجب گسترش روح مبارزهجویی و قیامهای مردمی و اسلامی گردیده و در واقع پیشگویی آرنولد توین بی را در آینده نزدیک عینیت بخشید، آنجا که میگوید ... اگر وضع کنونی بشر به یک جنگ نژادی منجر شود اسلام ممکن است بار دیگر برای ایفای نقش تاریخی خود قیام کند.
در رابطه با پیروزی انقلاب اسلامی و شگفتیها و آثار جهانی آن تعابیر و تمثیلهای مختلفی همچون آتشفشان، زلزله، طوفان و سیل توسط دوستان، دشمنان و یا ناظران حیرتزده انقلاب به کار برده شده است که عموما بیانگر قدرت تخریبی انقلاب میباشد. ولی هیچ تعبیر و تمثیلی زیباتر، مناسبتر و واقع بینانهتر از آنچه را که منتسب به رهبر انقلاب، امام خمینی (ره) میباشد نیست، آنجا که اظهار میدارند انقلاب ما انفجار نور بود چرا که نور در اثر انفجار خود:
ـ با تشعشعات خود تا فضای وسیعی را روشنایی بخشیده و تاریکیها را به ناگهان به روشنایی تبدیل میکند.
ـ به همه اقشار عالم بالسویه میرسد، غنی و فقیر نمیشناسد و با گرمای خود بویژه به طبقات محروم و مستضعف تحرک و امید بیشتری میبخشد.
ـ از آنجا که تاریکیها و جهالتها را به روشنایی تبدیل میکند امکان یافتن حقیقت و تشخیص حق از باطل و راه از چاه را بیشتر و بهتر میسر میسازد.
ـ همان قدر که برای محرومین و مستضعفین برکت و قدرت میآورد برای کوردلان و خفاشان ترس و وحشت میآفریند و بیهوده به جنگ آن بویژه کانون نور روی میآورند.
ـ خفتگان را از خواب طولانی در شب تار بیدار نموده و به قیام و حرکت دعوت مینماید.
ـ هر آنکه به کانون نور نزدیکتر باشد اثرپذیری و احساس گرمایش بیشتری احساس مینماید.
ـ آنها که در کانون انفجار نور هستند آنچنان در آن ذوب میگردند که خود تبدیل به نور گردیده و در واقع جزء لاینفک آن میگردند.
ـ منازعه میان نور و تاریکی، آگاهی و جهل، حق و باطل به مرحله نوینی میرسد که در آن نور که سمبل حق و حقیقت میباشد بر تاریکی غلبه کرده و به مرحله پیروزی قطعی و نهایی نزدیک میگردد.
ـ و تا زمانی که این کانون فعال باشد و از خود انرژی ساطع کند تابش نور ادامه یافته و اثرگذاری آن قویتر گردیده و بر سرعت آن میافزاید و پایان شب سیه سپید است.
بلاتردید انقلاب اسلامی در آغاز قرن بیست و یکم و هزاره سوم میلادی آن چنان اثرات عمیقی بویژه در ابعاد فرهنگی، برگشتناپذیر تغییر جهت داده است به طوری که بنا به اعتراف اغلب اندیشمندان قرن جدید دیگر در برگیرنده مداوم سلطه غرب در همه ابعادش نخواهد بود و میرود که عصر و دورانی جدید را رقم بزند که در آن اسلام و مسلمانان نقش برجستهتری ایفا خواهند کرد.